جدول جو
جدول جو

معنی شب پیمای - جستجوی لغت در جدول جو

شب پیمای
(اَ نَ پَ رَ)
شب پیما. آنکه در شب راه رود. که شب پیمایی کند، کنایه از شب بیدار. (برهان). شب بیدار و بی خواب. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) :
ما به فریاد آمدیم از نالۀ شبهای خویش
پرسشی میکن ز رنجوران شب پیمای خویش.
کمال خجندی.
، دردمند، یعنی صاحب درد و آزار. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) ، عاشق مهجور و بیقرار. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شب پیما
تصویر شب پیما
کسی که در شب راه می رود، آنکه شب را در بی خوابی و بی قراری می گذراند، شب زنده دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب یمانی
تصویر شب یمانی
جسمی بلوری حلال در آب با خاصیت قبض بسیار که در نساجی و داروسازی و رنگرزی کاربرد دارد، زمه، سولفات پتاس و آلومینیم، زمج، شبّ، زاج سفید
فرهنگ فارسی عمید
(شَ پَ / پِ)
عمل شب پیما. شب نوردی
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ دَ / دِ)
اشکبار. اشک ریزان:
غم رفتگان در دلم جای کرد
دو چشم مرا اشک پیمای کرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دُ شِ کَ)
می خوار. (آنندراج). می پیما. می پیماینده. باده پیما. که با کس یا کسان به باده گساری پردازد:
ز می خوردن ندارم انبساطی
در آن بزمی که می پیمای من نیست.
ابونصر نصیرای بدخشانی
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ شُ)
شب نما. رجوع به شب نما شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شب پیما
تصویر شب پیما
کسیکه در شب راه پیمائی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب پیما
تصویر آب پیما
قایق روی آب رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب پیما
تصویر شب پیما
((~. پَ یا پِ))
شب بیدار، عاشق مهجور و بی قرار
فرهنگ فارسی معین